هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که معشوق آتش به زندگی او زده و هرگز از دلش بیرون نخواهد رفت. شاعر از تاریکی زندگی بدون معشوق می‌گوید و او را به شمع محفل تاریک تشبیه می‌کند. در نهایت، شاعر جان و دل خود را به معشوق هدیه می‌دهد و از او می‌خواهد که این هدیه ناقابل را بپذیرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۰۵

نمیدانم چه کردی با دل من
که باز آتش زدی بر حاصل من

اگر رفتی برون از محفل من
نخواهی رفت هرگز از دل من

بیا ای شمع محفلهای تاریک
که تاریک است بی تو محفل من

تو تا در منزل من جای داری
نگردد غم به گرد منزل من

به استقبالت آید جان گر آئی
تو ای بخت سعید مقبل من

مرا کِشتی در افتاده به گرداب
توئی ای جان جانها ساحل من

دل و جان هدیه آوردم چه باشد
پذیری هدیه ناقابل من

به جای جان و دل، مهر تو گوئی
سرشتستند در آب و گل من
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.