هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و همراهی با معشوق در یک شب خلوت و آرام سخن می‌گوید. او از فرصت‌های از دست رفته و ارزش لحظات با معشوق می‌نالد و زیبایی‌های عشق و وصال را توصیف می‌کند. همچنین، به ناپایداری عمر و اهمیت استفاده از زمان با معشوق اشاره دارد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی نیاز به درک و تجربه بیشتری دارند که معمولاً از سن نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۳۴۹

امشب که منم با تو در اینخانه خالی
کس جز من و تو نیست در این کوی و حوالی

عمریست که من با تو بتا فرصت اینحال
میجستم و یک امشبه فرصت شده حالی

از دست تو نوش است و خوش و خوب و گوارا
گر می همه دردیست و گر کاسه سفالی

سیلی خورد از بادزن ار عود بسوزد
گر دم زند آنجا نفس باد شمالی

گر شمع زبان آورد، ار چنگ بنالد
شاید که زبانش ببری، گوش بمالی

بر خیز و بیا تا بسر بام برآئیم
تا ماه بدانند ز ابروی هلالی

در وصف جمال تو جز اینقدر ندانم
کز حسن تمامی و بخوبی بکمالی

از عمر حبیبا نتوان کرد حسابش
بیدوست بسر گر رود ایام ولیالی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.