۱۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۰

به جان دشمن به غیر تن نداری
تن ار کردی رها، دشمن نداری

مکن پولاد و آهن جوشن خویش
دل ار پولاد و از آهن نداری

مرو اندر صف پیکار مردان
که غیر از خوی و روی زن نداری

سلیمانی بداده خاتم از دست
ولیکن جز خود اهریمن نداری

بدزدی گر ز بیم تیغ دشمن
سری شایسته بر گردن نداری

دل از آهن کن و بر تن بیارای
برزم دشمن، ار جوشن نداری

همین ما و منی خصم من و تو است
که خصمی غیر ما و من نداری

بزن بال و پری، بشکن قفس را
مگر اندیشه گلشن نداری

الا ای رشته کم تابی از آنروی
گذر بر چشمه سوزن نداری

بکاخت تافته مهری ز روزن
تو کوری، چشم بر روزن نداری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.