۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۴

تو با لب نمکین از چه قند گفتاری
بگو یکی زنمک، قند چون همی باری

تو شکرین لب و شیرین سخن، هزار افسوس
که تندخوی و ترش روی و تلخ گفتاری

تو ماه روی و سمن بوی و مشک مو، صد حیف
که جنگجوی و جفا خوی و مردم آزاری

شنیده ام ز کسان سرو میوه مینارد
تو سرو قد ز چه رو میوه نیشکرداری

بنازم آن نگه شوخ و چشم مست ترا
که شیوه اش همه مخموری است و خماری

تو خوب رو بچمن پا منه که می ترسم
که چشم بد رسد از نرگست بعیاری

نگاه شوخ ترا نرگس از که آموزد
گرفتم آنکه چه چشمت شود به بیماری

حبیب دفتر تو کاروان بنگاله است
کزو بجای سخن، بار بار قند آری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.