۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

نیست گر بر سر زلفین توام سود انیست
تا ز بد مستی چشمت به جهان غوغا نیست

روح بحری است که عالم همه غرقند در او
بس عجب دارم اگر جسم کف دریا نیست

قل هو الله احد گفت صمد می دانی
ذات او را بجز او هیچ کسی دانا نیست

و هو معکم چو بیان کرد خداوند ایدل
این بیان چیست اگر زانکه خدا با ما نیست

ظاهر و باطن ذرات جهان اوست همه
نیست اشیاء اگر او عین همه اشیا نیست

بوی توحید ز بستان خدا نشنیده است
خار و گل در نظر عارف اگر یکتا نیست

هست کوهی ز همه روی چو عنقا پنهان
نحن اقرب چو خدا گفت از او تنهانیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.