هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از تجربههای عمیق عشق و ایمان سخن میگوید. شاعر از تسخیر قلب و جان خود توسط معشوق، وحدت وجود، و رهایی از تردیدها میگوید. او به قدرت عشق در آفرینش و هدایت اشاره میکند و خود را در پناه معشوق مییابد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به دانش ادبی و فلسفی پایه دارند.
شمارهٔ ۵۴
دست عشق آمد گریبانم گرفت
دست دیگر رشته جانم گرفت
کش کشانم برد تا درگاه خویش
در دلم بنشست و ایمانم گرفت
آفتاب روی لاشرقی او
شرق و غرب و طاق و ایوانم گرفت
اول و آخر ندیدم غیر او
ظاهر و باطن چو یکسانم گرفت
نیم شب از آفت ریب المنون
در خم زلف پریشانم گرفت
از طفیل من دو عالم آفرید
نوع دیگر خواند وانسانم گرفت
دانه خال رخ خود را نمود
وز بهشت عدن آسانم گرفت
گشتم از ایمن چو تو در کار چرخ
در پناه خود چو سلطانم گرفت
باز کوهی چشم مست آن غزال
همچو آهو در بیابانم گرفت
دست دیگر رشته جانم گرفت
کش کشانم برد تا درگاه خویش
در دلم بنشست و ایمانم گرفت
آفتاب روی لاشرقی او
شرق و غرب و طاق و ایوانم گرفت
اول و آخر ندیدم غیر او
ظاهر و باطن چو یکسانم گرفت
نیم شب از آفت ریب المنون
در خم زلف پریشانم گرفت
از طفیل من دو عالم آفرید
نوع دیگر خواند وانسانم گرفت
دانه خال رخ خود را نمود
وز بهشت عدن آسانم گرفت
گشتم از ایمن چو تو در کار چرخ
در پناه خود چو سلطانم گرفت
باز کوهی چشم مست آن غزال
همچو آهو در بیابانم گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.