هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، توصیفی شاعرانه از عشق به معشوق و جدایی از خود برای وصال با اوست. شاعر از دیدن رخسار معشوق، بوسه‌زدن به لب او، و سوختن در عشقش سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند رهایی روح از زندان جسم و پرواز به سوی آسمان دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۵

دیده تا رخساره دلدار را دیدن گرفت
جان ز فیض روی آن مه روی پروردن گرفت

آفتاب لایزالی برد پی در شرق و غرب
دل که در آغوش جان این ماه پروردن گرفت

بسکه در خودعاشق است آن آفتاب مه لقا
بوسه از لعل لب و رخسار او چیدن گرفت

از میان برخواستم تا آمدم اندر کنار
شب دلم با او یکی شد ترک ما و من گرفت

جان درآمد در خم زلفش بعیاری شبی
دل دلیری کرد در شب ترک ترسیدن گرفت

تا بدیدم خنده لعل لب یاقوت رنگ
جن برای قوت روح از دیده خونخوردن گرفت

سوختم در پیش شمع روی او پروانه وار
کز دم ما آتش اندر جان مرد و زن گرفت

از فغان و آه ما دوشینه در صحن چمن
مرغ شبخوان از درخت خویش نالیدن گرفت

یوسف روحم که در زندان جسم افتاده بود
شد بتخت مصر دل خوش ترک چاه تن گرفت

چون نسیم آنگل رو یافتم در بوستان
بلبل روحم روان در باغ پریدن گرفت

کوهیا پرواز کن بر آسمان چون آفتاب
تا نگویندت که او در خاکدان مسکن گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.