۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲

مه و خورشید روی ذره پرور
زانوار رخت شد سنگ گوهر

بقد و روی تو دیدیم در باغ
گل سرخ و سفید و سبز و عصفر

نسیمی از سر زلفت صبا برد
جهان شد سر بسر پر مشک و عنبر

تو را دیدم بهر روئی گه دیدم
توئی ما را بجای دیده در سر

دو عالم پیش عیداوست قربان
بگشت او جمله را الله اکبر

تقاضای وجود این است آری
که نبود غیر او موجود دیگر

دل کوهی بجوش آمد چو دریا
ز حیرت خشک لب با دیده تر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.