۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۹

از حجب های تعین دل اگر یافت خلاص
در حرم عشق شود خاص الخاص

ذره وصلش بکف آور که جهان پرتو او است
جان که در بحر دل و دیده خود شد غواص

پیش خورشید جمالش که همه پرتو اوست
بهوایش همه ذرات ز جان شد رقاص

همه راکشت به تیغ مژه آن ترک چکل
هیچکس را ندهد آن بت قتال قصاص

نص حکمت بود اندر دل آدم ای جان
نام خود را به نگین مهر کند آن قصاص

اشک کوهی زر سرخ است روان بر رخ زرد
قلب اگر بود ز اول به مثل همچو رصاص
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.