۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۸

مگریز از بلا بجوی خلاص
حق چه فرمود لات حین مناص

هرکه راگشت عشق مردم خوار
بکشد خویش را به پای قصاص

به پرند عاقبت به گلشن وصل
جمله مرغان روح او اقصاص

رحمت کردکار چون عام است
عام را رحمتی است خاص الخاص

قرص خورشید در سماع آمد
زهره قوال و ماه شد رقاص

مصحف روی او به مکتب عشق
خواند کوهی به صد هزار اخلاص
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.