هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به زیباییهای طبیعت و تأثیر آن بر روح انسان میپردازد. در آن، خورشید و جهان به عنوان نمادهایی از عشق الهی توصیف شدهاند. همچنین، اشارهای به مستی معنوی زاهد و صوفی دارد و از رابطهی انسان با طبیعت و هستی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا، آن را برای مخاطبان با دانش ادبی بیشتر مناسب میسازد.
شمارهٔ ۱۵۸
صبح چون شعله خورشید برآورد شعاع
گشت روشن که جهان است رخت را اقطاع
زاهد و عابد و صوفی بلبت مست شدند
باده خوردند و نگشتند کسی را مناع
لمن الملک تو گفتی و زخود نشنودی
جز تو گر بود ز ملک تو چنان کرد وداع
کوهیا ناله مکن بر سرهر سنگ چو کبک
کوه را هست ز افغان تو بسیار صداع
گشت روشن که جهان است رخت را اقطاع
زاهد و عابد و صوفی بلبت مست شدند
باده خوردند و نگشتند کسی را مناع
لمن الملک تو گفتی و زخود نشنودی
جز تو گر بود ز ملک تو چنان کرد وداع
کوهیا ناله مکن بر سرهر سنگ چو کبک
کوه را هست ز افغان تو بسیار صداع
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.