هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و سوزش دل خود سخن میگوید و از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر روح و جان خود یاد میکند. او از داغهای عشق و فراق مینالد و به دنبال آرامش در سایه معشوق است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'داغ عشق' و 'سوزش دل' نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۶۰
دارم از زلف و خال تو در دل هزار داغ
جانم بسوخت ز آتش روی تو چون چراغ
بر آستان خاک تو ای سرو گلعذار
ما را فراغت است ز گلهای صحن باغ
پرورده ام بساعد شه باز روح را
تا برکند دو دیده این نفس بدکلاغ
ای دل بقول سید کونین کار کن
زانرو که بر رسول نباشد بجز کلاغ
بر یاد چشم آهوی سرمست آن غزال
کوهی تو را رسد که نهی سر بباغ وراغ
جانم بسوخت ز آتش روی تو چون چراغ
بر آستان خاک تو ای سرو گلعذار
ما را فراغت است ز گلهای صحن باغ
پرورده ام بساعد شه باز روح را
تا برکند دو دیده این نفس بدکلاغ
ای دل بقول سید کونین کار کن
زانرو که بر رسول نباشد بجز کلاغ
بر یاد چشم آهوی سرمست آن غزال
کوهی تو را رسد که نهی سر بباغ وراغ
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.