۱۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۳

زلفت گشاده عنبر سارا گره گره
بر بست و داد باد صبا را گره گره

گل لخت لخت جامه بیاد تو چاک زد
بگشاد غنچه بند قبا را گره گره

می بست و می گشاد بهر جا که می رسید
سیلاب اشک دیده ما را گره گره

چون باد صبح خفته ز مردم شب دراز
روحم گشاده جعد شما را گره گره

بگشا بچشم مرحمت ای پادشاه حسن
از ابروان بسته خدا را گره گره

مانند قدما که چو چنگیم در رکوع
برهم بلند زلف دو تا را گره گره

در خدمت قبول تو جاروب وار جست
بر بسته ام میان صفا را گره گره

در چین زلف سرکشت ای سرو گلعذار
خالت به بست باد صبا را گره گره

زاهد بدانکه از زر و سیم جهانیان
مانند خواجه نیست گدا را گره گره

از بیم رسته ایم و ز امید فارغیم
کوهی ببست خوف و رجا را گره گره
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.