هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه و عرفانی بیانگر درد دل شاعر از عشق و فراق است. او از ذرات عالم گواه میگیرد و از درد فراق فریاد برمیآورد. شاعر خود را خاکستری میداند که در راه عشق افتاده و تنها معشوق را در دل دارد. او از نور خورشید و روی معشوق سخن میگوید و به درگاه خداوند پناه میبرد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۰۹
دلم از درد تو فریاد برآورد که آه
شده از حال دلم جمله ی ذرات گواه
تا سگ کوی تو بر دیده ما پای نهد
خاک گشتیم و فتادیم از این رو در راه
گفتم ای جان جهان جز تو ندارم در دل
گفت مائیم چوجان در دلت الله الله
تا ز خورشید رخش دیده ما روشن شد
روی او بود بهر ذره چو کردیم نگاه
بر در غیر خدا کوهی دیوانه نرفت
دارد از حضرت سلطان جهان شی الله
شده از حال دلم جمله ی ذرات گواه
تا سگ کوی تو بر دیده ما پای نهد
خاک گشتیم و فتادیم از این رو در راه
گفتم ای جان جهان جز تو ندارم در دل
گفت مائیم چوجان در دلت الله الله
تا ز خورشید رخش دیده ما روشن شد
روی او بود بهر ذره چو کردیم نگاه
بر در غیر خدا کوهی دیوانه نرفت
دارد از حضرت سلطان جهان شی الله
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.