هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و شاعرانه به توصیف عشق و جمال الهی میپردازد. شاعر از مشاهده جمال حق در ظاهر و باطن سخن میگوید و از سوختن جسم و جان در این راه یاد میکند. او از وصل به معشوق و تأثیر آن بر جان سخن میگوید و از عشق پروانهوار به شمع روی یار میسراید.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مضامین عرفانی و شاعرانه عمیق است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد.
شمارهٔ ۲۱۹
ز حد نه فلک تا گاه و ماهی
دهد بر هست واجب گواهی
نظر در ظاهر و باطن چو کردیم
ظهور اوست در سر الهی
توئی آن شه که گلخن تا برادوش
صباحش آفتاب صبحگاهی
جمال خویش را بنموده گفتی
به بین ما را دگر از ما چه خواهی
چو کوهی یافت جان از وصل رویش
بدید آن ماه را پاک از مناهی
جسم وجان را از دو عالم سوختی
تا مرا علم نظر آموختی
خانه دل غیر الا در نظر
دیدم از جاروب لا می روفتی
بیش شمع روی او پروانه وار
آفتاب چرخ را می سوختی
تا می صافی شود خون دلم
همچو انگور از لگد میکوفتی
دید کوهی کز نسیم روی خود
لاله را چون شمع می افروختی
دهد بر هست واجب گواهی
نظر در ظاهر و باطن چو کردیم
ظهور اوست در سر الهی
توئی آن شه که گلخن تا برادوش
صباحش آفتاب صبحگاهی
جمال خویش را بنموده گفتی
به بین ما را دگر از ما چه خواهی
چو کوهی یافت جان از وصل رویش
بدید آن ماه را پاک از مناهی
جسم وجان را از دو عالم سوختی
تا مرا علم نظر آموختی
خانه دل غیر الا در نظر
دیدم از جاروب لا می روفتی
بیش شمع روی او پروانه وار
آفتاب چرخ را می سوختی
تا می صافی شود خون دلم
همچو انگور از لگد میکوفتی
دید کوهی کز نسیم روی خود
لاله را چون شمع می افروختی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.