هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و عاشقانه، به توصیف دیدار با معشوق و تجربههای روحانی و عاشقانه میپردازد. شاعر از دیدن روی دلبر و تأثیر آن بر جان سخن میگوید و عشق و عاشقی را پیشهٔ دائمی معشوق میداند. همچنین، اشارههایی به مفاهیم عرفانی مانند وحدت وجود و تجلی نور حق در ذرات جهان دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۲۲۸
نمود صبح سعادت ز غیب دیداری
طلوع کرد چو خورشید روی دلداری
بهر چه دیده جان دید روی دلبر را
ندیده ایم جز او هیچ یار و اغیاری
بدیر و صومعه دیدم بچشم او او را
گهیش زاهد و عابد گهیش خماری
مدام پیشه او عاشقی و معشوقی است
بحسن خود متعلق بخود گرفتاری
چو آفتاب رخ او نداشت مشرق و غرب
ز جان جمله ذرات سر زد انواری
درون سینه کوهی است منزل آن شاه
چنانکه احمد مرسل ز غیر در غاری
طلوع کرد چو خورشید روی دلداری
بهر چه دیده جان دید روی دلبر را
ندیده ایم جز او هیچ یار و اغیاری
بدیر و صومعه دیدم بچشم او او را
گهیش زاهد و عابد گهیش خماری
مدام پیشه او عاشقی و معشوقی است
بحسن خود متعلق بخود گرفتاری
چو آفتاب رخ او نداشت مشرق و غرب
ز جان جمله ذرات سر زد انواری
درون سینه کوهی است منزل آن شاه
چنانکه احمد مرسل ز غیر در غاری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.