۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶

جز رخ یار آتشی سوزنده باشد کی در آب
ماهیان را کرد بریان عکس روی وی درآب

در دل وچشم من از یاد میان وقد او
کرده موئی جا در آتش رسته گوئی نی در آب

در دهانم آب شد لعل لب دلبر بلی
آب می گردد چکد گر قطره ای از می در آب

جان سپارم یکدم ار اشک از سر من نگذرد
همچو آن ماهی که دارد خویشتن را حی در آب

بر شتر ای ساربان، یار مرا محمل مبند
ورنه اشکم ناقه ات را می کند تا پی در آب

از دوچشمم گر بریزد اشک چون طوفان نوح
عالم وآدم همه کردند یکسر طی در آب

جز بلنداقبال کز غم سوزد ودراشک چشم
جای دارد جای می گیرد سمندر کی در آب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.