۱۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵

دلبر من نه ز جنس بشر است
مادرش حوری وغلمان پدر است

قمری است ار به سر سروچمن
به سر سرو قد او قمر است

خال جا کرده به شیرین لب او
یاکه پرویز به پیش شکر است

مشک خیر است عجب طره او
بی ختا تبت و چین وتتر است

نیست جز قامت وزلف مه من
ثمر سرو اگر مشک تر است

ای که پرسی ز من وحال دلم
دلم از زلف تو آشفته تر است

می توان گفت بلنداقبال است
هر که از عشق ز خود بی خبر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.