۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹

علی الصباح نظر بر رخ توفیروز است
شب وصال توخوشتر ز روز نوروز است

عجب مدار که سوزم چوشمع سر تا پای
که آتش غم عشق رخ توجان سوز است

کمان و تیر چه حاجت تو را به روزشکار
کمانت ابرو ومژگانت تیر دلدوز است

به پیش روی تو ماه چهارده از نور
چو پیش تابش مهر منیر یلدوز است

مگوحکایت فردای محشر ای زاهد
که روز محشرم از هجر یار امروز است

ستاره را به فلک سوزد ار بلند اقبال
عجب مکن که بسی آهش آتش افروز است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.