هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌باختگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند زلف سرکش، چشمان مست، و لب لعل سخن می‌گوید و از درد فراق و بی‌تابی دل خود می‌نالد. شاعر همچنین به بلندآوازگی خود در جهان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و تشبیهات ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی داشته باشند.

شمارهٔ ۵۰

زلف تو سرکش است و دل من مشوش است
ز آنرو که شه برد سر هر کس که سرکش است

گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
دیدم که صبر خار و فراق توآتش است

از بهر بردن دل من چشم مست تو
دایم به زلف پرشکنت در کشاکش است

بر بوده چهره تو دل از دست شیخ وشاب
باد آفرین به جان توچهرت چه دلکش است

تیر و کمان چو از مژه و ابروی تو داشت
هر کس که دید چشم تو را گفت آرش است

حاجت کجا بودبه می کوثرش دگر
هر کس ز باده لب لعل تو سرخوش است

اقبال من که گشته به عالم چنین بلند
از فیض عشق آن بت عیار مهوش است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.