هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزلی از حافظ است که در آن شاعر از عشق و هجران یار خود سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند زلف، دهان، و چشمانش یاد می‌کند و درد فراق را با تصاویر شاعرانه بیان می‌نماید. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی و شراب نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال به‌طور کامل قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۶۱

مشکل دل گفتم اززلفت یقین حل گشته است
با سر زلفت حدیث اومطول گشته است

دروجود جوهر فرد اشتباهی داشتم
از دهانت پیش من اکنون مدلل گشته است

چشمت ار دارد مژگان لشکر افراسیاب
هم دل من از دلیری رستم یل گشته است

ای بت شکر لب شیرین سخن کز هجر تو
انگبین در کامم از تلخی چو حنظل گشته است

بی رخ چون مشعلت دنیا به چشمم تیره شد
گر چه این دل در برم سوزان چومشعل گشته است

ساقیا می ده که مفتاحش بوددر دست دوست
دراگر میخانه را دید مقفل گشته است

یار باشدما وما اومنعم از عشقش کند
زاهد بیچاره را بنگر که احول گشته است

تیغ خونریزی که دارد یار از ابرو هر کجا
این بلنداقبال اوبنشسته مقتل گشته است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.