هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و رنج عشق و فراق میگوید و از تأثیرات منفی آن بر روح و جسم خود سخن میراند. او از قهر و کملطفی معشوق شکایت دارد، اما در عین حال، عشق و فداکاری خود را ابراز میکند. معشوق با پاسخهای کنایهآمیز، دلیل بلندآوازه بودن شاعر را خشکی لب و اشکهای او میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.
شمارهٔ ۷۴
هیچ دانی چه به من کرده غمت
در برم دل شده خون از ستمت
هم پریشان دلم ازطره تو
هم قدم خم شده از ابروی خمت
برده اند از تن من تاب وتوان
قهر بسیار توولطف کمت
نه مگر با من دل خسته بسی
رام بودی دگر از چیست رمت
نیش کز دست تو نوش است مرا
می خورم گر که به جام است سمت
الغرض رفتهام از پای مگر
دستگیری بنماید کرمت
گفته بودی که بیایی به برم
سر وجانم به فدای قدمت
گفتم از عشق هلاکم گفتا
چه تفاوت به وجود وعدمت
گفتم از چیست بلند اقبالم
گفت ازخشک لب وچشم نمت
در برم دل شده خون از ستمت
هم پریشان دلم ازطره تو
هم قدم خم شده از ابروی خمت
برده اند از تن من تاب وتوان
قهر بسیار توولطف کمت
نه مگر با من دل خسته بسی
رام بودی دگر از چیست رمت
نیش کز دست تو نوش است مرا
می خورم گر که به جام است سمت
الغرض رفتهام از پای مگر
دستگیری بنماید کرمت
گفته بودی که بیایی به برم
سر وجانم به فدای قدمت
گفتم از عشق هلاکم گفتا
چه تفاوت به وجود وعدمت
گفتم از چیست بلند اقبالم
گفت ازخشک لب وچشم نمت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.