هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق، فراق و جفای معشوق سخن می‌گوید. او از اشک‌هایش، ناامیدی از بخت، صبری که دارد و عشقی که هرگز از سرش نمی‌افتد، می‌نویسد. همچنین، شاعر به تحسین معشوق و تأثیر عمیق او بر زندگی خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاهی دردناک است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۱۶

هر قطره خونی که ز چشم ترم افتد
نقشی است که از لعل لب دلبرم افتد

گر دست دهد روی و لب دوست تمنا
دیگر نه به فردوس و نه به کوثرم افتد

مأیوسیم از بخت چنان است که گر یار
باشد به برم کافرم ار باورم افتد

پیراهن صبری که به تن دوخته دارم
خواهم که چنان چاک زنم کز برم افتد

از تیغ جفای توگر افتد سرم از تن
عشق تو و سودای تو کی از سرم افتد

کاهد دل من همچو کتان دربرمهتاب
رویت چو به یاددل غم پرورم افتد

نیشی که ز شست تو مرا به بوداز نوش
زهری که ز دست تو به از شکرم افتد

تحسین ملک العرش کند بر من وطبعم
هر گه که ثنائی به لب از حیدرم افتد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.