۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷

ز غم هر دم دل خون دیده ام خونبارتر گردد
چوخونم کم شود از دل غمم بسیار تر گردد

دلم چون چشم بیمار تو بیمار است و هر ساعت
که بیندچشم بیمار تو رابیمارتر گردد

مگر خورشید رخشانی که چشمم چون جمالت را
ببیندتار گردد چون نبیند تارتر گردد

می آرد مستی اندر بردن دلچشم مست تو
ز می چندانکه گردد مست تر هشیار تر گردد

دلا در عشق اگر پرمایه ای افتادگی بگزین
درخت افکنده سرتر گردد ار پربارتر گردد

ز من دلجوئی افزون تر کند چشم تو در مستی
بلی چون ترک مست ازمی شود خونخوارتر گردد

به دیدار جمال خودعزیز وسرفرازش کن
بلند اقبال رامپسند کز این خوارتر گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.