۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳

کسی که عشق ندارد چه درجهان دارد
تنی که یار ندارد مگوکه جان دارد

هر آن که گلرخی او را به بر بود شب وروز
چه حاجتی به گل و سیر بوستان دارد

اگر زعاشق صادق نشانه می طلبی
قدی ز محنت وغم خم تر ازکمان دارد

علامتدگرش اینکه داغها بر دل
ز درد دوری دلدار لاله سان دارد

چوزلف یار بود درهم وپریشان حال
چوچنگ وتار همی ناله وفغان دارد

نشان آنکه گرفتار درد عشق بود
مگو که چهره به زردی چو زعفران دارد

به درد عشق گرفتار شد بلنداقبال
ز خون دیده رخی همچو ارغوان دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.