هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه از عشق و دلباختگی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که معشوق او را دیوانه و شیفته خود کرده است. او از نیاز نداشتن به بهشت و لذت‌های دنیوی می‌گوید، زیرا عشق معشوق برایش کافی است. همچنین، از تأثیر عمیق این عشق بر زندگی خود می‌نویسد و اینکه حتی وعظ واعظان و ترس از جهنم نیز برایش بی‌اهمیت شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دیوانگی عشق و بی‌اعتنایی به بهشت و جهنم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۳۸

آن پری دیوانه ام اول ز روی خویش کرد
آخرم آورد و زنجیرم به موی خویش کرد

حاجتم بر مشک وعنبر نیست دیگر ز آنکه او
بی نیاز از عنبر ومشکم ز بوی خویش کرد

در وجود جوهر فرد اشتباهی داشتم
ثابتش یار از دهان و گفتگوی خویش کرد

واعظ از خلد برین کم گو حکایت ز آنکه دوست
بی نیازم از بهشت از خاک کوی خویش کرد

زاهدا از اتش سوزان مترسانم که یار
عمریم پرورده سوزنده خوی خویش کرد

جام می دیگر مده ساقی که پیر می فروش
تا قیامت مستم از خم وسبوی خویش کرد

گفت بر حال بلند اقبال یا رب رحم کن
چون در آئینه نگاه آن مه به روی خویش کرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.