هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، به توصیف عشق و هجران می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شعری مانند آتش، دود، زره و خون، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند. او از درد فراق و اشک‌هایش می‌گوید و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که هرچه در راه عشق از دست داده، سود بوده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۵۲

چهر توچون آتش آمد زلف توچون دودشد
چشم من از آتش ودود تواشک آلود شد

نیستی داوود وزلفت جوشن داوود گشت
نیستی نمرود وچهرت آتش نمرود شد

خورده ای خون دل ما را وحاشا می کنی
پس چرا لعل لبت اینگونه خون آلود شد

حاجت خود وزره نبود ترا درروز رزم
بر سر دوش تو زلفت هم زره هم خود شد

یافتم کز چیست نایددر کنارم آن نگار
زانکه می بیند کنارم ز اشک چشمم رودشد

اشک چشم ما چوسیم وچهر ما شد همچوزر
هر چه درعشقش زیان کردیم آخر سودشد

گفت در هجرم بلنداقبال آخر جان دهد
جان به هجرش دادم آخر آنچه می فرمود شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.