هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد و رنج عشق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند آتش، تیر و کمان، و موی میان، احساسات خود را بیان می‌کند. او از فراق و غم عشق رنج می‌برد و جهان را تاریک و پست می‌بیند. همچنین، اشاره‌ای به گذر سریع زمان و تغییر فصل‌ها دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۵۱

گر عاشق تو بی دل وجان شد شده باشد
وز عشق تو رسوای جهان شد شده باشد

چون می شود آتش که بیفتد به نیستان
گر جسم من از عشق چنان شد شده باشد

ای موی میانگر تن من از غم عشقت
باریک چو آن موی میان شدشده باشد

چون ابرو ومژگان تو چون تیر و کمان است
گر قدچوتیرم چو کمان شد شده باشد

رفتی ز برم زودتر از آب که از رود
از چشم من ار رودروان شد شده باشد

گویند که امسال بهار آمد ودی رفت
ما ناشده آگاه خزان شد شده باشد

اقبال بلندی که مرا بود گراز هجر
پست وسیه وخوار و نوان شدشده باشد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.