هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان درد فراق و غم عشق می‌پردازد. شاعر از دوری معشوق و تأثیرات روحی و جسمی این دوری بر خود سخن می‌گوید. موی سیاهش از غم سفید شده، چشم‌هایش خون می‌گرید و عمرش در فراق معشوق سپری شده است. او از عشق پررنج و دل خونین خود می‌گوید و به زیبایی‌های معشوق مانند خط مشکین و لعل لبش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۵۴

عمر رفت و روزگار اندر فراقت صرف شد
از غم روی تو موی قیرگونم برف شد

باز عمر ما که صرف دوری دلدار گشت
عمر زاهدبین که محونحو وصرف صرف شد

خون به چشمم می دهد هر دم که ریزد برکنار
در غم عشقت عجب خونین دلم کم ظرف شد

خط مشکینت به رخ تا سبز چون زنگار گشت
اشک چشم من زحسرت سرخ چونشنگرف شد

بردهر عضو من از دیدار رویت بهره ای
جز لبم کز بوسه لعل لبت بی طرف شد

نقطه موهوم ثابت بر بلنداقبال گشت
تا دهانت آشکار اندر ادای حرف شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.