۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۰

ترک من مست چوشد طرف کله بر شکند
ساقیا کن حذر آن وقت که ساغر شکند

ساتکین وقدح وبلبله وشیشه وجام
همه را بر سر هم ریزد ویکسر شکند

دلبران دل شکنندآن بت کافر گه دل
گاه پهلو وگهی سینه وگه سر شکند

چنگ در زلف خودازخشم زند از پی جنگ
رونق از مشک برد قیمت عنبر شکند

خنجر از قهر کشد بر در و دیوار زند
بارها کشته چنان کرده که خنجر شکند

همه بر پای وی افتید که این هم سر ما
بر سر مطرب اگر بربط ومزمر شکند

به بلنداقبال آن شوخ شکر لب آموخت
که ز شیرین سخنی رونق شکر شکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.