۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۰

ای بلبل بی دل منال آخر گلت پیدا شود
اردیبهشت آید ز نو وز سر جهان برنا شود

من هم دلی دارم غمین از هجر یار نازنین
امید دارم کز کمین چون فروردین پیدا شود

من هرچه می گویم به من بوسی دهی گوئی که لا
زآن لاله رو خواهددلم آسوده از الا شود

جنی که من دارم به تن گورو بر جانان من
کآب روان از هر کجا لابد سوی دریا شود

بگذار جان و دل به کف شو پیش تیر اوهدف
باران رود چون در صدف ز آن لوء لوء لا لا شود

تا کی زدنیا غم خوری به باشد ار غم کم خوری
زیرا که دنیا را غنی ناید اگر بی ما شود

گفتم بلند اقبال را آشفته گوئی تا به کی
گفتاکه در زنجیر آن گیسو مرا تا جا شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.