۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۲

عاشق روی توام با کفر وایمانم چه کار
می پرستم من تو را با این و با آنم چه کار

گشته ام از دولت عشقت زعالم بی نیاز
با گدائی سرکویت به سلطانم چه کار

روی توتاریک شب را روز روشن میکند
پیش رخسارت به شمع وماه تابانم چه کار

با زمردگون خطت فیروزه را باشد چه قدر
پیش یاقوت لبت با لعل ومرجانم چه کار

سروقدی لاله خدی گل عذاری غنچه لب
چون تورا دارم دگر با باغ و بستانم چه کار

از توام رنج است در جان از طبیبانم چه سود
ازتوام درداست اندردل به درمانم چه کار

یوسف آسا گشت می باید عزیز مصر جان
چون بلنداقبال اندر چاه وزندانم چه کار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.