۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۱

جز قد دلبر که داردطره های مشکبار
کس درخت سرونشنیده است کآرد مشک بار

سروجا گیرد کنار جوکنارم زآب چشم
شد چو جوکان سرو بالایم نشنید درکنار

خواهش سیر گلستانش کجا باشد دگر
آنکه اندر خانه دارد سروقدی گل عذار

تا دمار آرد برون از روزگار عاشقان
بر دو دوش افکنده چون ضحاک از گیسو دومار

خورد وخوابم راگرفته است از دوچشم نیخواب
صبر وتابم را ربوده است از دوزلف بیقرار

غم مخور ای دل که باشد یار همدم با رقیب
نوش با نیش است وگل با خار وصهبا با خمار

گوبلنداقبال را بر وعده اودل مبند
عهدوپیمان نکو رویان ندارد اعتبار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.