هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و بی‌قید شاعر به معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند سرو، چمن، باده و مسیحا، احساسات خود را توصیف می‌کند و تأکید می‌کند که هیچ عشق دیگری جایگزین عشق او به معشوق نخواهد شد. شعر همچنین حاوی مضامینی مانند وصال، هجران و تمناست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به مصرف باده وجود دارد که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۳۱

از سر کوی تو حاشا که روم جای دگر
که نباشد به دلم عشق دلارای دگر

می توان کرد به بالای تو تشبیه او را
بود اگر سرو سهی را به چمن پای دگر

مستی من بود از باده چشم و لب تو
دهد این باده به من نشئه وصهبای دگر

چاک ها بر دلم از مژه به ایمائی زد
چشم توکاش به سویم کندایمای دگر

گر مسیحا ز دمش عظم رمیم احیا شد
توئی ازلعل لب امروز مسیحای دگر

گر چه تنگ است دلم لیک صفایی دارد
مرو ای دوست مزن خیمه به صحرای دگر

تومگر بهر تماشا به گلستان رفتی
که زمرغان چمن برشده غوغای دگر

با من امشب بنشین باده بخور بوسه بده
ندهد شاید اجل مهلت فردای دگر

کسی از دولت عشق تو بلنداقبال است
که ندارد ز توغیر از توتمنای دگر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.