۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۹

داد آن هفته ز بس یار شرابم دو سه روز
کرد چون نرگس بیمار خرابم دوسه روز

باز آن ماه گراید به وثاقم دو سه شب
سر بباید که زهر کار بتابم دو سه روز

دور از آن ماه دوهفته که زدآتش به دلم
غرقه ازگریه بسیار درآبم دوسه روز

تا مگر او به عیادت گذر آرد به سرم
به که چون مردم بیمار بخوابم دو سه روز

هفته ای رفته کز آن ماه ندارم خبری
روم اندر پی دلدار شتابم دوسه روز

می توان گفت جوان بخت وبلنداقبالم
بر در یار اگر بار بیابم دو سه روز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.