۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۶

خواه اندر کعبه باش وخواه در بتخانه باش
هرکجا باشی به یاد آن بت جانانه باش

گفتمش شمع رخت چون برفروزد چون کنم
گفت بهر سوختن آماده چون پروانه باش

گفتمش رخ چون پری داری وچون زنجیر زلف
گفت اگر دانسته ای هست این چنین دیوانه باش

گفتمش خواهم که در زلفت رهی پیدا کنم
گفت دردست غمم دل ریش تر از شانه باش

گفتمش جا در کجا داری که آیم پیش تو
گفت گاهی درحرم روگاه درمیخانه باش

گفتمش نام تو را خواهم کنم ورد زبان
گفت یادم کن به دل بی منت از صد دانه باش

چون بلند اقبال گفتم بلبل باغ توام
گفتم نه دربندآب و نه به فکر دانه باش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.