هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق نافرجام، رنجهای عاشقانه، و اندوه ناشی از جدایی سخن میگوید. شاعر از درد دلبر، اشکهای بیپایان، و ناامیدی در عشق شکایت دارد و گاهی به مفاهیمی مانند سرنوشت، دین، و هستی نیز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و غمانگیز است که درک آنها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات فلسفی و انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۵۷
شده است دل بر ما خون ز دست دلبر خویش
ز دست دل که چه ناورده ایم بر سر خویش
نمانده خاک بریزم چه خاک بر سر خویش
به تنگ آمدم از اشک دیده تر خویش
دلا زلعل لب اومخواه بوسه مزن
به پیش دوست و دشمن به سنگ گوهر خویش
مدام از غم لعل لبان میگونش
به جای باده کنم خون دل به ساغر خویش
هوا عبیر فشان گشت وباد عنبر بوی
گشودتا گره از طره معنبر خویش
مکن که همچو پری دیدگان شوی مجنون
همی چه می نهی آئینه در برابر خویش
نه از فرشته و حوری نه زآدمی وپری
تو را پدر که بود باز جو ز مادر خویش
نه دل گذارد و نه دین به مسلم وکافر
به رهزنی دهی اذن ار به چشم کافر خویش
نوشت وصف رخت را ز بس بلند اقبال
نمانده است که آتش زند به دفتر خویش
ز دست دل که چه ناورده ایم بر سر خویش
نمانده خاک بریزم چه خاک بر سر خویش
به تنگ آمدم از اشک دیده تر خویش
دلا زلعل لب اومخواه بوسه مزن
به پیش دوست و دشمن به سنگ گوهر خویش
مدام از غم لعل لبان میگونش
به جای باده کنم خون دل به ساغر خویش
هوا عبیر فشان گشت وباد عنبر بوی
گشودتا گره از طره معنبر خویش
مکن که همچو پری دیدگان شوی مجنون
همی چه می نهی آئینه در برابر خویش
نه از فرشته و حوری نه زآدمی وپری
تو را پدر که بود باز جو ز مادر خویش
نه دل گذارد و نه دین به مسلم وکافر
به رهزنی دهی اذن ار به چشم کافر خویش
نوشت وصف رخت را ز بس بلند اقبال
نمانده است که آتش زند به دفتر خویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.