۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۹

نوشته حاشیه صفحه جمال توخط
که هر که پیش تودم زد زحسن کرده غلط

خط عذار تو داردخواص مهر گیاه
فزوده عشق ولی بررخت دمیده چوخط

به هر زمین که نشینم ز گریه دور از تو
به هر کنار روان گردد ازکنارم شط

چه حاجتش به می کوثر است وحور بهشت
ز دست دلبر بت روکس ار بگیرد بط

شنیده ام درمیخانه بسته گشته زنو
هنوز زاهد خود بین مگر نگشته سقط

چونی ز دردکشد بندبند من افغان
دمی که هجر تو را شرح می دهد بربط

ز آب وآتش چشم وجگر بلند اقبال
گهی بود چوسمندر گهی شود چون نط
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.