۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۰

خنجر به دست ترک تو دارد سر نزاع
باید کنیم جان و دل خویش را وداع

از حمره وبیاض رخت آورم فرح
از این وآن اگر چه شود حاصل اجتماع

هم محو گشته پیش کلام تو صرف ونحو
هم نسخ گشته از خط مشکین تو رقاع

دادیم ملک دل به دو زلف ودو چشم تو
هر یک در اوتصرفی آورده بالمشاع

کس کرده درمعامله عشق کی زیان
از اشک وچهره سیم وزر آورده انتفاع

پرسیدم از کسی چه بود عقل پیش عشق
گفتا چه بوسه ای است پس از لذت جماع

زاهد بلنداقبال از عاشقی شدم
پندم مده ز عقل و میفزا مرا صداع
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.