۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۱

پروانه را که داده تعلق به نور شمع
او را که رهنما است به بزم حضور شمع

در حیرتم بدوکه بیاموخت درس عشق
کز جان ودل چنین شده عاشق به نور شمع

هوش وخرد مرا پرد از سر زکار عشق
پروانه پر زند چوبه نزدیک ودور شمع

پروانه را مگر ارنی بر زبان گذشت
کاین سان بسوخت بال و پر او به طور شمع

آخر که شمع هم به مکافات او بسوخت
پروانه گر بسوخت ز خوی غیور شمع

معشوق را مگو که به دل درد عشق نیست
بنگر به سوز گریه شام وسحور شمع

رو ای بلنداقبال آموز عاشقی
از چشم اشکبار وز جسم صبور شمع
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.