هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد و رنج ناشی از فراق و جدایی را بیان می‌کند. شاعر از جفای فراق شکایت کرده و احساسات عمیق خود را با تصاویر شاعرانه مانند خون شدن دل، اشک ریختن و سوختن قلم به تصویر می‌کشد. همچنین، او به دنبال آرامش و درمانی برای این درد می‌گردد، اما در نهایت به این نتیجه می‌رسد که تنها مرگ می‌تواند پایان‌بخش این رنج باشد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم فلسفی مانند مرگ و فنای عشق، درک آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۲۷۰

فغان که دل به برم خون شد ازجفای فراق
خدا به داد دل من دهد سزای فراق

روای طبیب مده درد سر مرا وبه خویش
که غیر مرگ نباشد دگر دوای فراق

فراق را نمک ما دودیده کور کند
که تا یکی کشد از هر طرف عصای فراق

اگر فراق بمیرد ز دیده خون باریم
من از برای دل خود دل از برای فراق

بقای هیچ کسی نیست در فنای کسی
ولی بقای دل ما است در فنای فراق

نوای نی عجب امشب به گوش جانسوز است
مگر که نائی ما می زند نوای فراق

فراق یار چو آید ز پیش یار سزد
که درز اشک نمایم نثار پای فراق

قلم بسوخت چوانگشت اندر انگشتم
چوخواستم بنویسم زماجرای فراق

مدام ذکر دلش این بود بلنداقبال
که دور ساز خدایا زما قضای فراق
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.