هوش مصنوعی: این متن به ستایش عشق و مقایسه آن با عقل می‌پردازد. عقل با وجود قدرت و حکمرانی، در برابر عشق ناتوان است. شاعر از شراب عشق می‌نوشد و دل و جان خود را فدای عشق می‌کند. او عشق را گنجی در ویرانه می‌داند و از الطاف بی‌نهایت عشق سخن می‌گوید. همچنین، عشق و دوست را یکی می‌داند و بلندی اقبال خود را مرهون عشق می‌شمارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و پیچیده‌ای است که درک آن برای سنین پایین دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب عشق ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۷۲

عقل است همچوشمع بر آفتاب عشق
ساقی بیا بده قدحی از شراب عشق

با اینکه عقل پادشه هفت کشور است
دیدم پیاده بود دوان دررکاب عشق

چون جای گنج گشته به ویرانه نیست غم
گر گشته است جان ودل من خراب عشق

خواهم که خون شود دل و بیرون رود ز چشم
چون گشته در میانه دل من حجاب عشق

هر کس نشسته بر دل وجانش غبار غم
آن به که شستشو کندش با گلاب عشق

عشق است عین دوست بود دوست عین عشق
دانی چه گویم آگهی ار از حساب عشق

اقبال من چونخل قد دوست شد بلند
ز الطاف بی نهایت عالیجناب عشق
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.