هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس اسارت، درماندگی و عشق ناکام خود سخن می‌گوید. او خود را مانند پرنده‌ای در قفس، مگسی در دام عنکبوت و گلی در میان خار و خس توصیف می‌کند. با وجودی که زمانی پناه‌دهنده بود، اکنون بی‌پناه شده است. عشق به معشوق او را مست و درمانده کرده و از هوس‌های دنیوی دور افتاده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی و درماندگی عاطفی مناسب گروه‌های سنی پایین نیست.

شمارهٔ ۲۹۰

من شاهبازم کاین چنین اندر قفس افتاده ام
خود دادرس بودم کنون بی دادرس افتاده ام

پنهان نمایم تا به کی بر لب نبردم جام می
من مستم از چشمان وی چنگ عسس افتاده ام

نه چون مگس افتاده ام اندر کمندعنکبوت
ار نیک بینی چون شکر پیش مگس افتاده ام

دانی چرا خوارم چنین زار ودل افکارم چنین
چون طایر پرکنده پر اندر قفس افتاده ام

بلبل نیم زاغ توام گر زاغم از باغ توام
گر گل نیم درگلشنت چون خار وخس افتاده ام

گشتم بلند اقبال از آن کاندر میان عاشقان
درعشق روی دلبران دور از هوس افتاده ام
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.