۱۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۹

ندیده برده دل و دین ز کف جمال توام
نموده شکل هلالی به قدخیال توام

مرا توروزوشب اندر برابر نظری
میان هجر تودرنعمت وصال توام

قسم به احمد مختار و حیدر کرار
بلال قنبر تو قنبر بلال توام

توگلستانی ومن بلبل خوش الحانت
تو آسمانی و من لایری هلال توام

اگر که آب حیاتی است از لبت سخنی است
چوخضر تشنه جامی از آن زلال توام

تو را به حسن سزد دم زنی به یکتائی
که کس نداده و ندهد نشان مثال توام

توانیم که کشی یا کنی ز بندآزاد
اسیر بسته و مرغ شکسته بال توام

فصاحت ار چه مسلم بود مرا به جهان
ولی به وصف توفخرم بس این که لال توام

شنیده ام که مرا خوانده ای بلند اقبال
بودبلندی اقبال از جلال توام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.