۱۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۱

یک آه اگر از دل صد چاک برآرم
دود ازشرر دل ز نه افلاک برآرم

چون دامن گلچین شده دامان من از بس
خوناب دل ازدیده نمناک برآرم

روزی به سر تربتم از پای گذارم
درم کفن خویش وسر از خاک برآرم

صد سوز مرا بر جگر از غصه فزاید
گر تیر تو را از دل صد چاک برآرم

ترسم فتد آتش به من وهر چه به عالم
هرگه نفسی از دل غمناک برآرم

گفتم که چه خواهی کنی از زلف بگفتا
ماری به سر دوش چو ضحاک برآرم

گردد چو بلند اقبال ار بخت مرا یار
کام دل از آن دلبر بی باک برآرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.