هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشق از دوری معشوق است. شاعر از هجران و فراق شکایت می‌کند و حالتی از ناتوانی و بی‌قراری را توصیف می‌نماید. او از اشک سرخ و رخ زرد خود می‌گوید و اشاره می‌کند که چگونه عشق معشوق را در دل پنهان کرده است. همچنین، شاعر از بخت بد و رقیب شکایتی ندارد و تنها به توصیف حال خود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و درد هجران است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۱۴

تو راگمان که مناز دوری تو جان دارم
کجا ز هجر تو جان یا به تن توان دارم

مگر نه نی کندافغان وجسم بی جان است
چوآن نیم اگر از دوریت فغان دارم

به اشک سرخ ورخ زرد خویشتن چه کنم
چگونه عشق رخت را به دل نهان دارم

چوتیر قامت وابرو کمان تو را دیدم
از آن بودکه قدی خم تر ازکمان دارم

نه شکوه می کنم از بخت ونه ز جوررقیب
که دارم آنچه به دل درداز آسمان دارم

چگونه روی چمن می شود به موسم دی
ز هجر روی تو من روئی آنچنان دارم

ز پیر میکده دارم لقب بلند اقبال
ببین ز خاک رهش هم به سر نشان دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.