هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و سوزش دل خود به معشوق سخن می‌گوید. او از احساسات عمیق خود، از دست دادن آبرو به خاطر عشق، و مقایسه‌های مختلف مانند پروانه و شمع، سمندر و آتش، و شیرین و فرهاد یاد می‌کند. شاعر همچنین از وصال معشوق و لذت‌های عاشقانه مانند بوسه و نگاه معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و تشبیهات ممکن است نیاز به بلوغ عاطفی و فکری داشته باشند.

شمارهٔ ۳۱۹

من همی گویم که عاشق بر رخ آن دلبرم
آبرو بردم زعشق ای خاک عالم بر سرم

آن سمندر بود کاندر آتش سوزان بسوخت
من ندارم تاب این کز پیش اتش بگذرم

یاد دارم اینکه با شمعی شبی پروانه گفت
عاشقم بر روی تو نبود غم ار سوزد پرم

شمع با پروانه گفت از عشقم ار سوزی تو پر
من ز عشق انگبین می سوزد از پا تا سرم

عشق را با دوست چون بینم که باشدمتفق
دوست را بینم به چشم سر چو برخود بنگرم

عشق دلبر نیست امروزی که من دارم به دل
پرورش می داد با شیرین به پستان مادرم

هستم از عشق رخ جانان بلند اقبال لیک
پست تر از خاک ره ووز ذره پیشش کمترم

وصلت امشب کرده روزی کرکرم
ده ز لب یک بوسه داری گر کرم

رخ نمی تابم از اوحربا صفت
آفتاب عارضت را کرگرم

آهوی چشم توباشد شیر گیر
نی عجب از اوکند گر گرگ رم

نشنوم تا پند ناصح را زعشق
شکر گویم کرده گر کرک کرم

چون بلند اقبال اقبالم بلند
گردد از لعلت دهی بوسی گرم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.