هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناکام خود می‌گوید و آرزوی وصال معشوق را دارد. او از غم و سوز عشق سخن می‌گوید و تمایل دارد تا با وصل معشوق، سرافراز شود. شاعر خود را اسیر عشق و جسم توصیف می‌کند و آرزو می‌کند که از قفس تن رها شود. او به عشق خود افتخار می‌کند و حتی حاضر است در راه معشوق، همه چیز را فدا کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۲۰

من از فراق توتاچندسوزم وسازم
بکن به وصل خود آخر دمی سرافرازم

گهی چوباد صبا گر به سوی من گذری
نثار پای تو راجای زر سراندازم

مرا به بزم حضور توره دهندکجا
مگر که باد به گوشت رساندآوازم

کجا وصال توروزی شود مرا که به هجر
چوپرشکسته کبوتر به چنگ شهبازم

نمی کشد دل من از قمار عشق تودست
مگر که هستی خود هر چه هست دربازم

ز راه دیده دلم ریخت خون بسی به کنار
دلم هم از غم تو نیست محرم رازم

تو چون بهفوج نکویان دهر سرهنگی
به پایت ار همه سلطان شوم که سربازم

اسیر عالم جسمم شوم سراپا جان
دمی که از قفس تن دهند پروازم

روا بود که ز عشق توچون بلنداقبال
به مهر وماه زنم طعنه بر فلک نازم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.