۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۱

زنده دور از روی آن سیمین تنم
من عجب آهن دل وروئین تنم

حال دل از من چه می پرسی زهجر
کن به رخسارم نگاه وبین تنم

از غم هجران وبار عشق دوست
خسته شد جانم از آن از این تنم

گشت خون از آن لب میگون دلم
شدچومو زآن موی مشک آگین تنم

ده زیاقوتی شراب لعل خویش
روح روح وراحت مسکین تنم

نگذرم از مهرت از ابروی خویش
خنجر آجین گر کنی از کین تنم

چون بلنداقبال از امید وصال
زنده دور از روی آن سیمین تنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.