هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و بیخودی سخن میگوید و تمایل خود را برای رهایی از قید و بندهای دنیوی و پیوستن به معشوق بیان میکند. او از دور ریختن خرقه و سبحه، اعلام «اناالحق» مانند منصور حلاج، و دیوانهوار گردیدن در جستجوی عشق سخن میگوید. همچنین، او از تنهایی و نداشتن همزبان برای درمیان گذاشتن رازهایش شکایت کرده و آرزوی سیر در گلزار و رسیدن به آرامش را دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص تصوف مانند «اناالحق» و اشاره به منصور حلاج ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند دیوانگی و برهنگی نمادین نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای تفسیر صحیح دارد.
شمارهٔ ۳۳۵
شد وقت آنکز بی خودی وصفی ز دلداری کنم
وز طور و طرز دلبری کو دارد اظهاری کنم
دورافکنم هم خرقه را از کف نهم هم سبحه را
در برنمایم طیلسان بر دوش زناری کنم
منصور سازم خویش را وز دل برم تشویش را
گویم اناالحق تا مگر جا بر سر داری کنم
کس نیست با من هم زبان تا گویم از راز نهان
آن به که بنشینم بیان در پیش دیواری کنم
فصل گل است ووقت می درخانه خوابم تا به کی
از شهر باید شد برون تاسیر گلزاری کنم
دیوانه وش درهر گذر گردم برهنه پا و سر
کافتندم از پی کودکان خود را چوسرداری کنم
آسوده سازم حال را بینم بلنداقبال را
جان چون بلنداقبال اگر قربانی یاری کنم
وز طور و طرز دلبری کو دارد اظهاری کنم
دورافکنم هم خرقه را از کف نهم هم سبحه را
در برنمایم طیلسان بر دوش زناری کنم
منصور سازم خویش را وز دل برم تشویش را
گویم اناالحق تا مگر جا بر سر داری کنم
کس نیست با من هم زبان تا گویم از راز نهان
آن به که بنشینم بیان در پیش دیواری کنم
فصل گل است ووقت می درخانه خوابم تا به کی
از شهر باید شد برون تاسیر گلزاری کنم
دیوانه وش درهر گذر گردم برهنه پا و سر
کافتندم از پی کودکان خود را چوسرداری کنم
آسوده سازم حال را بینم بلنداقبال را
جان چون بلنداقبال اگر قربانی یاری کنم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.